بحث ما، درباره «جوان و اخلاق» بود، گفتيم همه مردم به خصوص جوانان در دنياي كنوني پناهگاهي لازم دارند كه در گرفتاريها و بُنبستها، به آن پناه برند. شك نيست كه بهترين و مطمئنترين پناهگاه، قرآن است كه يقينآورترين سخنان را در روح و روانِ آدمي مينشاند و زنگارهاي شك و اضطراب را از قلب و دل انسان ميزدايد.
در روايات اهل بيت، راجع به خواص قرآن، سفارشهاي زيادي شده است. شايد از سنّي و شيعه بيش از هزار روايت در اين باره داشته باشيم. روايت صحيح السندي مرحوم كليني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل ميكند كه فرمودند: «خُذ من القرآن ما شئت لِما شئت؛1 از هر كجاي قرآن كه ميخواهي بگير، براي هر چه ميخواهي.»
درمان هر دردي و رفع هر بن بستي و چاره هر مشكلي را در قرآن بجوييد و به اندازهاي در اين باره سفارش شده است كه اگر كسي با عقيده هفت مرتبه سوره حمد را بر سر بالين مريضي بخواند به راستي شفا مييابد. و امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمود: «اگر هفتاد مرتبه حمد را بر سر مردهاي خواندي و زنده شد تعجب نكن»2 كسي خدمت حضرت وليّ عصر ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ رسيد، درد بيدرماني داشت، حضرت وليّعصر دست مبارك را به موضع درد گذاشتند و آخر سوره حشر را خواندند، و سپس فشاري دادند، آن درد خوب شد. به تجربه ثابت شده براي شفاي دردهاي لاعلاج و رفع گرفتاريها، بازشدن گرهها، سورههايي مثل حمد، آية الكرسي، آخر سوره حشر و چهار قُلْ، را با عقيده درست و راستين بخواند خيلي مؤثر است.
باري، تمسّك به قرآن، بهترين پناه در اين دنياي پُر تلاطم و فساد است.
در نوبت پيش گفتم كه تمسّك به قرآن مراتب دارد كه اگر ما بخواهيم به راستي قرآن پناه ما باشد بايد در همه جا، در دنيا و آخرت، به همه مراتب آن تمسّك كنيم، اينك مراتب آن را برميشماريم.
مرحله نخست از آشنايي با قرآن، خواندن آن است. اين قرائت به هر مقدار كه باشد آدمي را به فضاي معنويِ اين كتاب عظيم ميكشاند و جرعه جرعه، معارف الهي را به او ميچشاند. تأكيدهاي فراواني كه در خصوص قرائت شده همه از آن روست كه خواندن، گام اولِ انس است. قرآن ميفرمايد: «فاقرؤا ما تيسّر من القرآن»3. در روايات نيز سفارشهاي زيادي در اين باره شده است. به تجربه هم ثابت شده كه قرائت، رمز راهيابي به ساحت قرآن است.
پس از قرائت و يا همراه آن، فهم قرآن است. قاري بايد فهيم و انديشمند هم باشد و به آن چه كه بر زبان ميراند، آگاه باشد: «أفلا يتدبرون القرآن ام علي قلوبٍ اقفالها»4 خداوند متعال در اين آيت قرآني، نهيب ميزند كه مگر قفل بدبختي و غفلت به دلت زدهاند كه در قرآن، تدبّر نميكني. چرا بايد سطحي قرآن بخواني يا اين كه اصلاً قرآن در متن زندگي تو نباشد. كسي كه حق قرائت را به درستي به جا آورد، نيك درمييابد كه قرآن نسخه ديگر عالمِ وجود و تكوين است، منظور از عالم تكوين، عالم ماده نيست بلكه عالم ماده قطرهاي از درياي عالم وجود است. اهل دل و سالكان طريق حق درباره اين خصيصه قرآن (يعني نسخه ديگر عالم وجود) مطالب بسياري گفتهاند. البته پيبردن به اين راز، شعور زيادي ميخواهد و لاجرم نيز بايد تحقق يابد وگرنه لغو بودن فعل خدا در نزول سخناني اين چناني لازم ميآيد. اين استعدادِ عمومي و همگانيِ فهم كامل و همه جانبه قرآن، از صدر اسلام تاكنون تحقق نيافته است، اما سرانجام روزي خواهد رسيد كه اين استعداد در انسانها بروز يابد و آن روز و دوره، هنگامي است كه حضرت حجت ـ عج ـ ظهور فرمايند و پرچم اسلام در سراسر جهان برافراشته گردد و فهم و دانشِ قرآن، همه جا را فرا گيرد. در آن زمان، مفهوم اين سخن كه: «قرآن، نسخه ديگري از عالم وجود است» آشكار ميشود.
حيف است كه جوانان تحصيل كرده ما اصطلاحاتي از علوم طبيعي به دست آورند امّا در فهم قرآن ناتوان باشند، فلسفه نزول قرآن، تزكيه و تعليم انسان است: «هو الّذي بعث في الاميّين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب والحكمة»5 پيغمبر، با معجزه آمده يعني با قرآن آمده. پيغمبر يك معلّم تربيتي و آموزشي است قرآنش هم يك كتاب تربيتي و آموزشي. قرآن علاوه بر اين كه انسان را تربيت ميكند و يك كتاب تربيتي است كتاب علم هم هست، به انسان آموزش ميدهد شكر بايد كرد كه جوانان عزيز به قرآن، رو كردهاند، اين خوب است، اما خوبتر آن وقتي است كه به «فهم قرآن» نيز اهميت دهيم.
قرآن سهل و ممتنع است؛ يعني همه ميتوانند از آن استفاده كنند، اما باطنش را فقط انسانهايي كه پاك و مطهرند درمييابند، امام صادق(ع) ميفرمايد: قرآن، ظاهر و باطني دارد، باطن آن هم باطن دارد و آن باطن هم باطن دارد و... . اگر امام صادق تا روز قيامت ميگفت باطنش باطن دارد باز هم باطنش باطن دارد. اين كه در بعضي روايات آمده است: قرآن تا هفت بطن يا هفتاد بطن يا هفتصد بطن دارد از باب مثال است، وگرنه قرآن، علم خداست و علم خدا غير متناهي و لامتناهي است پس قرآن هم از نظر علم لامتناهي است، ولي هر كسي به اندازه سعه وجودي و استعدادش از قرآن بهره ميبرد. اين كريمهاي كه چندين بار، پي در پي در يك سوره قرآن تكرار شده است كه: «و لقد يسّرنا القرآن للذّكر فهل من مدّكر»6 براي آن است كه ما را به اهميت انس با قرآن و فهم آن، تذكر دهد. اين تكرار پياپي، بيوجه نيست، پر نكته و مطابق با اسلوب فصاحت و بلاغت و براي تأكيد است به حق بايد گفت كه ما ـ حتي حوزههاي علميه ـ از فهم قرآن، عقب ماندهايم. شيوه درس و بحث را ناخودآگاه به گونهاي تنظيم كردهايم كه قرآن و تفسير آن، كمتر در نظام آموزشي ما جاي دارد و اين به مجموعه دانستنيهاي ما لطمه ميزند و امت را به لعن و نفرين قرآن، گرفتار ميسازد، چرا كه در روايت آمده است
شك نيست كه بهترين و مطمئنترين پناهگاه، قرآن است كه يقينآورترين سخنان را در روح و روانِ آدمي مينشاند و زنگارهاي شك و اضطراب را از قلب و دل انسان ميزدايد.
در قيامت چند دسته، مردم را نفرين ميكنند: عالمي كه در محلي باشد و از او استفاده نكنند، مسجدي كه بلا استفاده بماند و قرآن، كه از آن بهرهمند نگردند.7
آيه شريفه هم ميفرمايد: در روز قيامت پيغمبر به آن ملّتي كه از قرآن استفاده نكردند نفرين ميكند: «يا ربّ انّ قومي اتّخذوا هذا القرآن مهجورا»8 ميگويد: اي خدا، اينها بودند كه به قرآن من پُشتِ پا زدند، خدايا بازخواستِ قرآن مَرا از اين مردم بگير. آيا اگر پيغمبر ـ كه مَظهرِ رحمت خداست ـ در قيامت نفرين كند در دنيا نفرين نميكند، آيا پيغمبر نگراني از ما ندارد براي آن كه ما از قرآن استفاده نميكنيم، و در آيات آن نميانديشيم؟
اين گرفتاريها از كجاست؟ چرا اين قدر همه مشكل داريم؟ چرا اين قدر ضعف اعصاب داريم؟ چرا بعضي احساس پوچي ميكنند؟
اگر اين دردها را درست ريشه يابي كنيم، علت آن را دوري از قرآن مييابيم.
گفتيم كه تمسك به قرآن مراتبي دارد كه يكي از آنان فهم آن است، اينك بايد گفت كه خودِ فهم قرآن هم مراتب و درجاتي دارد: يكي از آنها آشنايي با ترجمه قرآن است؛ يعني وقتي كه قرآن را ميخوانيم، ترجمه آن را هم بدانيم. درجه ديگر، فهم تفسيري قرآن است، از آيههاي قرآن تفاسير گوناگون و برداشتهاي مختلفي شده است، اين برداشتها در مسير فهم معارف كلي اسلام، بسيار جهت دهنده است، ما بايد به شكل كاملي با اين تفاسير ـ مخصوصا با تفسير آيههاي كليدي ـ آشنا شويم تا در مواجهه با سليقههاي گوناگون، گرايشي به غير از مكتب اهل بيت پيدا نكنيم، چرا كه اهل بيت، مفسّر اصلي قرآنند و ديدگاههايشان به سانِ شاقولي است كه ديوارها اعتقادهاي ما را مستقيم و استوار بالا ميآورد. و به اندازه همت و عقل و اخلاصمان به ساحت عظيم قرآن، وارد ميكند.
پس از قرائت و فهم قرآن، عمل به دستورهاي اين كتاب بزرگ است. اگر كسي قرآن را به خوبي بخواند و با زير و بمهاي تجويد و صوت و انواع قرائت آشنا باشد و نيز در فهم آيهها و شناخت انواع تفاسير بكوشد، اما اهل عمل نباشد، اين همه تلاش براي او سودي ندارد، به قول قرآن : «كمثل الحمار يحمل اسفارا».9 اساسا هرگونه دانايي، بايد در كردار و عمل، متبلور شود وگرنه: «علم هر چند بيشتر خواني، چون عمل در تو نيست ناداني».
برخي به اشتباه ميگويند: درست است كه قرآن، كتاب عمل است اما همه دستورها در اين كتاب نيامده است. بنابراين
به حق بايد گفت كه ما ـ حتي حوزههاي علميه ـ از فهم قرآن، عقب ماندهايم. شيوه درس و بحث را ناخودآگاه به گونهاي تنظيم كردهايم كه قرآن و تفسير آن، كمتر در نظام آموزشي ما جاي دارد و اين به مجموعه دانستنيهاي ما لطمه ميزند و امت را به لعن و نفرين قرآن، گرفتار ميسازد.
نميتوان هر كردار و عملي را با قرآن، وفق داد. اما قرآن كه مبيّن خويش است بر اين پندار، خط بطلان ميكشد و ميفرمايد: «و لا رطبٍ و لايابسٍ الاّ في كتابٍ مبين»10 و يا ميفرمايد: «و نزلنا عليك القرآن تبيانا لكل شيء».
آن چه كه مسلم است اين است كه قرآن و دين به خوبي ميتواند در همه زمينههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، صنعتي و بهداشتي و در خصوص مديريت و برنامهريزيهاي كلان و جزئي، ما را ياري رساند و به عنوان نيرويي هدايتبخش دستگيرمان باشد. بيهيچ شبههاي بايد گفت: ملتي كه در تمامي برنامههايش از قرآن و دين، مدد ميگيرد و عملش مطابق با معيارهاي مذهبي است، با ملتهايي كه از اين سرچشمه هدايت، دوري گزيدهاند تفاوت دارد.
باري، قرآن كريم، همه نوع دستور براي يك زندگي كامل و ايدهآل دارد، خصوصا دستورهاي اخلاقي قرآن، به اندازهاي حياتبخش و نقش آفرين است كه همه رفتارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ما را تحت تأثير قرار ميدهد و به آنها جهت ميبخشد. آن همه نكتههاي نغزِ اخلاقيِ اسلام نشانِ تأثير اخلاق در ساختن فرد و جامعه است. شما تصور كنيد كه اگر مردم، سياستمداران و مديران يك جامعه ملتزم به اصول اخلاقي باشند؛ يعني دروغ نگويند، غيبت نكنند، حسادت نورزند، از سخنچيني بپرهيزند، مال حرام نخورند، با مردم مهربان باشند، به محرومان عشق بورزند، و افتادگان را دستگيري كنند و... جامعه تا چه حد اصلاح خواهد شد.
عمل به دستورهاي قرآن، نتايج فراوان و بركت خيزي دارد كه خداوند متعال آن را در يك عبارت كوتاه، خلاصه كرده است:
آن چه كه مسلم است اين است كه قرآن و دين به خوبي ميتواند در همه زمينههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، صنعتي و بهداشتي و در خصوص مديريت و برنامهريزيهاي كلان و جزئي، ما را ياري رساند و به عنوان نيرويي هدايتبخش دستگيرمان باشد.
«حيات طيبه»: «من عمل صالحا من ذكرٍ أو انثي و هو مؤمن فلنحيينّه حياةً طيّبة و لنجزينّهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون».11 اين نتيجه، به سانِ درخت پاكيزه و مطهري است كه ريشه در زمين دارد و به اذن خدا در حال ثمردهي است. حيات طيبه، زندگيي است كه در سختترين و دشوارترين حادثهها به انسان آرامش ميبخشد و اندوه را از دل آدمي ميزدايد. مشكلات رواني گوناگوني كه دنياي امروز با آنها دست به گريبان است، نشان آن است كه حيات انسانِ متمدن، طيّبه نيست. علامتِ رشد روحي، توسعه صنعتي و مادي و فربهي تكنولوژي نيست بلكه روابط سالمِ انساني و عاري از اضطراب و اندوه ميان مردم و نيز دولتهاست. اين همه گرگ صفتي و درندهخويي كه اينك شاهد آنيم، ناشي از دوري گزيدنِ انسان از حيات طيبه است.
خداوند متعال در قرآن كريم، تأكيد كرده است كه اگر انسان به احكام و دستورهاي اين كتاب عمل كند، زندگيِ آرام و بيدغدغهاي خواهد داشت. در آيه ديگر نويد امنيت دل را ميدهد: «فايّ الفريقين احقّ بالامن ان كنتم تعلمون».12 چه كسي استحقاق امنيّت دل دارد؟ كسي كه به قرآن، عمل كند. امنيت دو قسم است: ظاهري و باطني؛ امنيت ظاهري همان است كه جامعه از جنگ و جدال و تنش و خشونت به دور باشد و اين را نيروهاي انتظامي و نظامي به كمك مردم برقرار ميكنند، اما امنيت باطني، زدودن زنگارهاي اضطراب و اندوه از قلب و دل است، و اين با عمل به قرآن به دست ميآيد. قرآن ميفرمايد چه كسي شايستگي اين امنيت را دارد؟ و خود پاسخ
شما تصور كنيد كه اگر مردم، سياستمداران و مديران يك جامعه ملتزم به اصول اخلاقي باشند؛ يعني دروغ نگويند، غيبت نكنند، حسادت نورزند، از سخنچيني بپرهيزند، مال حرام نخورند، با مردم مهربان باشند، به محرومان عشق بورزند، و افتادگان را دستگيري كنند و... جامعه تا چه حد اصلاح خواهد شد.
ميدهد: «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم»13 آن كسي كه مؤمن است و گناه در زندگياش نيست و به قرآن عمل كند و دستورهايش سرمشق زندگياش باشد. سپس قرآن اين وعده را تأكيد ميكند كه: «اولئك لهم الامن»14 حتما اين چنين شخصي امنيّت دارد. بعد مهمتر از اين ميفرمايد: «و هم مهتدون»15 علاوه بر اين كه امنيّت ميدهيم دست عنايت ما هم بر سرش است. اي خُنك آناني كه دست عنايت خدا بر سرشان است و واي بر مردمي كه يك آن، دست عنايت خدا از سرشان برداشته شود.
پس ره آورد عمل به قرآن حيات طيّبه و زندگي بانشاط و كسبِ تقواست و با نيروي تقواست كه ميتوان از مشكلات رهيد و از بن بستها خارج شد: «و مَنْ يتّق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب»16
و در آيه ديگر ميفرمايد: «و كان حقا علينا نصر المؤمنين».17
در اين مقال، روي سخن ما بيشتر با جوانان بود، چرا كه قلب و روح آنان، زنگار آلودگي و وابستگي به خود نگرفته و با اندك همتي ميتوانند به ساحتِ عظيم قرآن راه يابند و از قرائت به فهم و از فهم به عمل و از آن جا به حيات طيّبه برسند. اميد كه هر لحظه با زبان و عمل، آيههاي قرآن را ترنم كنند.ادامه دارد
1 ) اصول كافي ، ج2، 623، ح16.
2 ) مزمل (73) آيه20.
3 ) محمّد (47) آيه24.
4 ) جمعه (62) آيه2.
5 ) قمر (54) آيه17 و...
6 ) رك: بحارالانوار، ج83، ص385.
7 ) فرقان (25) آيه30.
8 ) جمعه (62) آيه؟
9 ) انعام (6) آيه59.
10 ) نحل (16) آيه89.
11 ) حجرات (49) آيه12.
12 ) نحل (16) آيه97.
13 ) انعام (6) آيه81.
14 ) و 15 ) و 16 ) همان.
17 ) طلاق (65) آيه3.
18 ) روم (30) آيه47.